شاهد

عشق‌های رمانتیک که به سردی می‌گراید.

کریمه مرادی

در آن روزها که همه می خندیدند، گوشه نشینی اختیار می کرد، خود را نفرین می‌کرد گریه سر می د‌اد اندوه از سرصورتش می‌تراوید بغض گلویش با جمله :” آخر چرا با من؟” می‌ترکید. زینب سه‌و نیم سال با پسری رابطه عاشقانه داشت. از این رابطه خانواده زینب و فواد  (اسم ها مستعار هستند) آگاه بودند و قرار براین بود با هم ازدواج کنند.

اما فواد بعد از مدتی زینب را ترک می کند و بدون هیچ جر و بحثی به رابطه عاشقانه سه‌ و نیم ساله خاتمه می‌دهد. زینب از این که خانواده او از رابطه عاشقانه‌شان  باخبر بودند. مادرش با وجود که زنی با درک و تحصیل کرده است. اما او را بارها با گپ‌های طعنه آمیز می‌کوبید، می گفت که ” من نگفتم بالای او بچه باور نکن. دیدی در نیمه راه رهایت کرد.” اما با وجود آن  زینب حرف‌های مادرش پس گوش می‌زد روزها و شب ها تماس می‌گرفت و پیام می‌فرست،  تماس‌ها بارها بی جواب می‌ماند. بی جواب ماند ماند…

روزهایش مثل شب تاریک سپری می‌شد، گریه هایش به درگاه خدا می‌برد تا او را برگرداند یا هم خودش بی‌خیالش گردد. این غم و اندوه او مادر را متوجه می‌کند از او می‌پرسد: چرا در این روزها بالون غم شانه کرده است؟ اما نمی‌تواند، بگوید پسری که چند روز بیش قرار بود‌؛ بیاید به خاستگاریش ترک کرده است. مادرش گویا درک کرده مساله غمیگن بودن دخترش همان فواد است. روز به روز زینب افسرده تر و گوشه‌نشینی می‌کند. بالاخره این افسرده‌گی زینب،  مادرش را مجبور ‌می کند او را نزد روانشناس ببرد. انگار با رفتن نزد داکتر هیچ اثری «خوب شدن» به چشم مادر نمی‌خورد.

یکی از روزهای گرم تابستان با جمعی از دخترها زیر درخت نشسته بودیم، همه بچ بچ می‌کردیم و یکباره قه‌قه میخندیدیم.  زینب بی توجه به خنده‌های ما با خود غرق بود و احساس می‌شد در این‌جا در جمع ما نیست. صورت غم‌زده‌اش مرا متوجه  کرد و پرسیدم:” کشتی هایت غرق است چی شده؟” آه پر سوز می‌کشد و می گوید پرسان نکو و مکث می‌کند. گویا؛ گپ‌های زیادی به گفتن دارد اما زبانش یاری نمی‌کند که از کجا آغاز کند، تا درست درد دلش بیان کند. اما می گفت که: او مرا ترک کرد. اما باز مکث می‌کند: “کریمه! عشق ما بسیار پاک بود. مثل عشق زلیخا به یوسف، او بارها عاشق های پاک قرآن را به تمسخر قرار می‌داد، وقتی آن عشق ها تیره شده که بارها از من خواست نزدیک او شوم. اما من هیچ گاه قبول نکردم و می‌خواستم عشق پاک داشته باشم گاهی فکرم می کنم به این  خاطر مرا ترک کرده…”

عشق یا دل‌ داده گی حسی است که به معنای دوست داشتن فرد یا چیزی است. اما در کل عشق باور احساسی عمیق، شدید و لطیفی است که به مفاهیم صلح و انسان دوستی مطابقت دارد. با وجود این عشق در شرایط مختلف معنای متفاوت دارد. علاوه به عشق رمانتیک که آمیخته‌ای از احساسات و میل جنسی است، مانند عشق عرفانی، مذهبی، عشق به خانواده، عشق به دوست، عشق به فرزند، را نیز می توان متصور شد؛ در واقع این کلمه را می توان در مورد علاقه به هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیت های مختلف و انواع احساسات به کار برد.

اما عشق رمانتیک، مصطفی مهرآیین جامعه شناس می‌گوید:”مهم‌ترین ویژگی عشق رمانتیک، رازگونگی و مبهم بودگی آن است. مبهم بودن معشوق باعث می‌شود عشق در آغاز از جذابیت و قدرت بالایی برخوردار باشد اما در ادامه طرفین رابطه نیاز دارند تا به شناخت از یکدیگر بپردازند و به هم دسترسی داشته باشند. به باور من، عریان شدن شخصیت طرفین برای یکدیگر به معنای آن است که طرفین از مرحله دلدادگی و عشق وارد مرحله شناخت و قضاوت می‌شود.”

باید پذیرفت که عشق یک روند احساسی خارج از کنترول مغز است اما شاید میزان و شدت آن را اندازه گیری کرد. زیرا در شرایط مختلف میزان شدت آن تغییر می‌کند. مثلا عشق به همسر به مرور زمان یا بیشتر می‌شود یا هم کاهش می‌یابد. الیف شافاک در کتاب شمسپاره راجع به عشق گفته است:گاهی انسان تردید می‌کند. در مورد دوست‌داشتن و دوست داشته شدن دچار تردید می‌شود. مگر خورشید بی سایه و عشق بدون تردید ممکن است؟ مگر ممکن است انسان در هر هفته و ۲۴ ساعت به شکلی یکسان و بدون نوسانی، آن هم سال‌های سال دوست داشت؟اگر ممکن نیست، پس چرا نمی‌توانیم به کسی که دوستش داریم بقبولانیم که لحظات حتی روزهایی هست که ممکن است دوستش نداشته باشیم.

کاش می‌توانستیم صادقانه به هم بگویم:”دوستت دارم اما حالا نه. دوستت دارم تورا ببینم اما حالا نه.” کاش با شنیدن این حرف ها از هم دیگر ناراحت نشویم. راحت باشیم و هم‌دیگر را درک کنیم. وبرای یک عمر زندگی دو فرد باهم  قسم یاد می‌کنند” تا روز مرگ دوستت خواهم داشت.” در واقع زمان آینده تحت کنترول می‌گیرند. این جمله کلام بی اساسی است، یک تحمیل بیهوده است. تعهدی یک عمر در حقیقت یک اجبار است.

گفتنی است انسان از عشق فرار نمی‌تواند. شاید فردی‌که معشوقش برایش خیانت کرده باشد، و او دیگر اعتمادش به جنس مخالف کاهیده شود ، لعنت به عشق و عاشقی بفرستاد. اما روزی گذشته را به کلی  فراموش می‌کند، دوباره عاشق می‌شود. مثل که اِللادر ملت عشق بعد از خیانت همسرش دوباره عاشق می‌شود و می‌خواهد با عشق زندگی کند

شاهد

خبرگزاری #شاهد با دریافت جواز شماره ۴۶۳ وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در کنار دیگر رسانه های کشور با درک شرایط کنونی افغانستان، مصمم است پرچم #بیطرفی را بر دوش داشته باشد. ما بر این باور هستیم که #آگاهی از شرایط می‌تواند #آزادی را به دنبال داشته باشد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا