امیدها و ترس های مادر بودن در افغانستان
نیویورک: مادری در افغانستان در مورد امیدها و ترس هایی برای دختر متولد نشده اش در کشوری که هنوز هم تولد دختر یک بلا بجای برکت پنداشته میشود صحبت میکند.
به ویژه زنان و دختران،اغلب در جامعه مردستیز توسط مردان در معرض آزار و اذیت قرار می گیرند،جایی که پسران گاهی بالاتر از دختران ارزیابی می شوند.
عارفه امید، برای صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)در افغانستان کار می کند جاییکه در آن از هر سه دختر یک دختر قبل از سالگرد هجده سالگی اش ازدواج می کند و تنها ۱۹ درصد از زنان زیر ۱۵ سال باسواد هستند.
او این نامه را برای فرزند متولد نشده خود نوشته است.
“کودک دوست داشتنی من، من هنوز تو را ملاقات نکرده ام، اما من از قبل می دانم که چقدر زیبا هستی-با چشمان تیره،صورت خندان،موهای نرم و قهوه ای و قلب طلایی. من آرزو داشته ام که تو را در تمام زندگی خود داشته باشم.
روزها و شب ها را می شمارم تا اینکه سرانجام تو را در آغوشم داشته باشم و تا می توانم دوستت بدارم. اکنون فقط هفت ماهات هست و من هنگام حرکتت می توانم احساس ات کنم.”دخترک شیطان”،من آرام با خودم می خندم.
آیا می دانی قبل از اینکه حتی در شکمم باشی، من برای خرید لباس برای برادران ات رفته بودم و لباس یک دختر بچه را در بازار دیدم؟ مدتی در آنجا توقف کردم و آرزو کردم که خدا تو را به من بدهد. میدانی چیه؟ من آن لباس را خریدم. می دانستم که فرزند بعدی ام دختر خواهد بود. نمی توانم صبر کنم تا تو را در آن ببینم. تو یک شاهزاده خانم افغان خواهید بود.
اما با تمام خوشبختی و هیجانی که دارم،برای تو و آینده ات در این کشور نیز بیمناک هستم. من چنین داستانهای ناراحت کننده ای در مورد دختران افغان می شنوم،اما همچنین می بینم که آنها چقدر قوی هستند-بنابراین نترس. تو نیز قوی خواهید بود.
با هم،ما به زنان بیشتری کمک خواهیم کرد تا قول و قدرت خود را درک کنند. این رویای من برای توست.
رنج مادران افغان
افغانستان مکان سختی برای دختر بودن است. همین دو ماه پیش،برای مادری که تازه یک دختر بچه به دنیا آورده بود گریه کردم. پدر همسر خود را کشته است زیرا وی یک دختر بچه را به دنیا آورده است. او همراه کودک فرار کرد. من واقعاً نمی توانم رنج و درد را تحمل کنم که این مادر متحمل شده است. او دردناک ترین زمان زایمان کودک خود را داشته است-من می دانم که زایمان برای یک زن بدون هیچگونه امکانات بهداشتی چقدر سخت است.
سپس،پس از تحمل زایمان و تولد،منتظر شد تا شوهر و نزدیکانش به او تبریک بگویند. در عوض،شریک زندگی اش او را با دستان خود کشت. هیچ کس نمی داند کودک کجاست-یا اینکه زنده است. من نگرانم که چگونه او بدون شیر مادر زنده مانده است. یا اگر پدرش واقعاً از او مراقبت می کند یا اینکه او را فروخته است؟
من چنین داستانهای ناراحت کننده ای در مورد دختران افغان می شنوم،اما همچنین می بینم که آنها چقدر قوی هستند-بنابراین نترس. تو نیز قوی خواهید بود.
خدا را شکر می کنم که شرایط ما متفاوت است. پدرت تو را دوست دارد،همانطور که من تو را دوست دارم. و برادرانت دوستت دارند. با هم،ما از تو محافظت خواهیم کرد.
وقتی من با پدر ات برای سونوگرافی رفتم،دکتر از من پرسید،”شما چه می خواهید؟ پسر یا دختر؟
من گفتم،”من یک دختر بچه می خواهم”.
او گفت،”آیا می دانید،تو اولین مادری هستی که می شنوم دختر می خواهد”؟ سپس او به من گفت زنی که قبل از من آمده بود از یک منطقه دور افتاده آمده است. وی به دکتر گفت که اگر این بار دختری به دنیا بیاورد،شوهرش او را ترک می کند و با زن دیگری ازدواج می کند.
‘خوش شانس ترین کودک و مادر در افغانستان’
دختر کوچک من،من می دانم که ما خوش شانس ترین کودک و مادر در افغانستان هستیم. و من می خواهم تو بدانی که اوضاع برای تو بهتر از آنچه که برای من بود بهتر خواهد بود،همانطور که برای من بهتر از مادرم بود. وقتی مادرم من را به دنیا آورد،این کار را در یک خانواده فقیر انجام داد. ما حتی خانه خودمان را نداشتیم. وقتی او سال دوم دانشگاه بود،مامایت متولد شد. با وجود سخت کوشی و رویاهایش،او نتوانست درسهای خود را ادامه دهد. او جان خود را فدای حمایت و محافظت از فرزندان خود کرد.
بنابراین،سالها بعد،راهی برای تشکر از او پیدا کردم.
وقتی سال دوم دانشگاه بودم،یک ماه جستجو کردم و مدارک وی را از وزارت تحصیلات عالی و دانشگاهش پیدا کردم. سپس،من از وزیر اجازه نامه گرفتم تا از او برای پیوستن به یک دانشگاه خصوصی حمایت کنم. من برگه ثبت نام دانشگاه جدید را به عنوان روز مادر به او هدیه دادم. یادم می آید،او همزمان گریه می کرد و می خندید.
وی به دانشگاه پیوست و تنها دو سال بعد با مدرک دیپلوم فارغ التحصیل شد. نمی توانم برایت بگویم که چقدر احساس غرور کردم. آن روز،او خوشبخت ترین زن جهان بود.
بنابراین،دختر دوست داشتنی من،مادربزرگ ات دلیل برای امید و اعتقاد به تغییر برای توست.زنان افغان هر روز نبرد او را در برابر چانس زنده کردن رویاهای خود دوست دارند. آنها قدم به قدم همدیگر را توانمند می کنند. مثل من به آن سنت می پیوندی. با هم،ما به زنان بیشتری کمک خواهیم کرد تا قول و قدرت خود را درک کنند. این رویای من برای توست و درست همانطور که رویای مادرم را به واقعیت تبدیل کردم،فکر می کنم تو به زندگی من روح خواهید بخشید.
من شب هنگام که با دست و پا زدنات بیدارم نگه می داری به این فکر می کنم. من نزد خداوند برای صلح بابرکت و آینده ای که زنان و مردان از حقوق برابر برخوردار باشند دعا میکنم. بنابراین می توانم بدون ترس تو را به مدرسه بفرستم. برای سلامتی و خوشبختی ات دعا می کنم. بیشتر دعا می کنم که جسارت و شهامت داشته باشی.
و تو چون خواهی بود،چون شانه به شانه با مادرت ایستاد خواهی بود عزیزم
با عشق،مادرت،عارفه ”.
منبع: India Blooms ترجمه: شاهد – مجتبی نوری